مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری : با مراجعه به فرهنگ واژگان زبان فارسی ، معنایی که از کلمه “بدهکار” استنباط میشود ، مقروض ، وام دار و مدیون بوده و این فرد موظف است تا کالا یا خدمتی را که پیش از این به امانت گرفته است ، به طرف دیگر معامله باز گردانده یا جبران کند . این در حالیست که در نقطه مقابل در معنای “بستانکار” میبینیم که این لغت به طلبکار یا فردی که باید خدمت ، کالا یا مبلغی به او باز گردانده شود ، تعریف شده است .
بدهکار و بستانکار در حسابداری
در فرهنگ عامیانه ما مفاهیم بدهکار و بستانکار (طلبکار) از جمله مفاهیم جا افتاده ای می باشند که نیازی به تعریف دقیق و اصولی آن برای پی بردن به ماهیتشان نیستیم . به عنوان مثال زمانی که مبلغی میان دو نفر رد و بدل شود ، میدانیم که فرد وام گیرنده فرد بدهکار بوده بدین معنا که باید پول گرفته شده را پس دهد و شخص وام دهنده ، بستانکار این معامله بوده و باید مبلغ اعطا کرده را دریافت کند . تا به اینجای کار هیچ نکته گنگ و پیچشی محسوس در تعاریف بدهکار و بستانکار وجود نداشته و به همین دلیل است که ادعا می کنیم ذات این مفاهیم دشوار و نامفهوم نیستند ، اما زمانی که وارد مباحث خدمات حسابداری می شویم ، گاه دیده می شود که برخی از مبادلات و تراکنش های مرسوم که به زعم عموم مردم و طبق تعریف های عامیانه باید ماهیتی بستانکاری بگیرند ، بدهکار می شود و حساب هایی هم که باید بدهکار شوند ، بستانکار می گردند . به همین دلیل بر آن شدیم تا با شرح ساده این تفاوت ها و همچنین بیان مثالی ساده ، مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری و این سوال بنیادین را پاسخ دهیم .
در این رابطه باید گفت که در مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری و تعاریف عامیانه تفاوت کوچکی وجود دارد و این همه نارسایی ها در این است که عموم مردم ، بدهکار را به عنوان گیرنده انتفاعی خاص یا ارزشی مادی با این نام می شناسند و از سویی دیگر نیز بستانکار را هم به عنوان دهنده این انتفاع ، تحت همین نام ملزم به بازپسگیری ارزش داده شده می دانند . این در حالیست که مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری همواره ثابت نبوده و میتوان گفت که شناسایی بدهکار و بستانکار به ماهیت و ذات آن ها در یک حساب برمیگردد .
مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری به عنوان دو عامل اصلی به وجود آمدن یک معامله در نظر گرفته می شوند . اگر فرض کنیم که بدهکار کسی است که باید پولی را بپردازد و بستانکار نیز فردی است که باید مبلغی را پس بگیرد ، می توان گفت که پدیده هایی همچون دارایی ، پیش پرداخت و هزینه ها بنا به تعریف ماهیتی بدهکاری دارند (چرا که اگر به چشم یک انسان به آن ها نگاه شود به ما بدهکارند ) و انواع پیش دریافت ها ، درآمد و حقوق صاحبان سهام نیز ( به دلیل اینکه مبلغی را به ما می دهند ) حالت بستانکاری دارند .
در حسابداری شرکت ها اگر طرف حساب ما فردی حقیقی باشد ، همانند تعریف عامیانه آن باید طلبکار را کسی که باید پولی به وی پرداخت کنیم بدانیم و بدهکار را فردی که باید از او پول بگیریم . به عنوان مثال اگر در گزارشی مانده حساب یک فرد ۱۰ میلیون تومان بوده و این عدد در ستون بدهکار ها – در مباحث قبلی گفتیم که بدهکار همواره در سمت راست یک جدول ساده شرکت حسابداری قرار گرفته و بستانکار نیز در سمت چپ آن می نشینند – ذکر شده باشد بدین معناست که این فرد باید به شما ۱۰ میلیون تومان بدهد و مسلماً اگر این مبلغ در ستون بستانکاران نوشته می شد ، یعنی شما ۱۰ میلیون تومان بدهکار بوده و باید این مبلغ به او بازگرداندید .
در خصوص بانک ها و صندوق ها نیز میتوان به نحو دیگری این اصل ساده را رعایت کرد . بدین ترتیب که این پدیده ها را به جای اینکه همان چیزی که هستند در نظر بگیریم ، به عنوان یک شخص حقیقی تصور کنیم . در چنین حالتی است که مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری با تعاریف عمومی نیز سازگار بوده و میتوان به سادگی آن را درک کرد . مثلاً اگر مبلغی پول در بانک نگه می دارید ، همانند این است که این مبلغ را به بانک قرض داده اید ؛ حال اگر بانک را به عنوان یک فرد حقیقی در نظر بگیرید بسان این است که این مجموعه به شما بدهکار است و این حساب ماهیتی بدهکاری می گیرد .
همانطور که پیشتر اشاره شد دارایی و هزینه ها ماهیتی بدهکاری دارند ، چرا که همانند مثالی که بالاتر به آن اشاره شد ، اگر ارزش مادی آن ها را در نظر بگیریم ، باید به ما بازگردانده شوند ، در نتیجه این عوامل بدهکارند . با توجه به این اصل ساده زمانی که هزینه ، دارایی ، بهای تمام شده و پیش پرداخت های ما افزایش می یابد ، این اعداد باید در ستون بدهکاران جدول درج شده و عدد ستون سمت راست ما افزایش یابد و به آن همان میزان اگر کاهش یابند باید در قسمت بستانکار جدول ما کاهش یابند.
از سوی دیگر با توجه به اینکه بدهی ، سرمایه ، پیش دریافت و درآمد های ما ماهیتی بستانکاری دارند (چرا که این انتفاع رسیده در ازای چیزیست که از دست داده ایم و یا باید پرداخت کنیم ) ، افزایش آنها در سمت بستانکاران و کاهش آنها طرف بدهکاران لحاظ می شود .
اگر در اثر توضیحات فوق اندکی گیج و سردرگم شده اید ، با توجه به مثال ساده و پرطرفداری که برای تعریف بدهکار و بستانکار در حسابداری استفاده می شود ، می توانید این دو را از یکدیگر تفکیک کرده و هرکجا که دچار مشکل شدید ، با به یاد آوردن این مثال رشته افکار خود را نظم و ترتیب بخشید .
در این مثال گفته می شود که پدر یک خانواده دارایی اصلی آن ها می باشد ولی در عین حال این فرد همیشه بدهکار فرزندان و خانواده خود خواهد بود ، به همین دلیل دارایی ماهیتی بدهکار دارد . از سوی دیگر اگر همسر این مرد را به عنوان حساب بدهی در نظر بگیریم ، وی همیشه بستانکار است ، پس ماهیت حساب های بدهی هم بستانکار می باشد . ور در نهایت فرزندان این خانواده سرمایه زندگی این پدر هستند ، با این حال همیشه از پدر خود طلبکار می باشند ؛ در نتیجه سرمایه نیز ماهیتی بستانکاری می گیرد .
نظری وجود ندارد